یکی از فانتزیام اینه که برم خواستگاری پدر عروس ازم بپرسه خوب آقا دوماد عزیز ، خونه ، ماشین ، کار ، پول چیا دارن ؟ بعد منم قاطی کنم کلید هاچ بک رو پرت کنم تو صورتش بگم من اومدم خواستگاری ، نیومدم خرید و فروش ! پدره هم سویچ پرایدمو ببینه و یه برق خاصی تو چشاش بیاد بعدشم بیوفته به پام که بیا دخدرمو بگیرو همش مال خودت و اینا … منم بی توجه پراید ۲۰ میلیونیم رو بیخیال شم و توی افق محو شم …
یه همچین آدم دست و دل بازی هستم من …
.
.
یکی فانتزی های فرهنگیم اینه که دوست دارم یه فیلم بسازم که توش کاپیتان با صدایى آروم و به غایت مودبانه به ملواناش میگه لطفا لنگرها رو بکشید !
.
.

.
.
یکی از صوالایی که وختی ازم پرسیده میشه سعی میکنم نشنوم و صحنه رو با آرامش ترک کنم :
سحر ! آب کتری جوش اومده ؟
لامسب عواقب بعدی ناجوری داره از قبیل :
قوری رو باید بشوری
چای رو دم کنی
صبر کنی رنگ بده
یه سینی چایی بریزی ، اوووووووووووه ، اصن مصیر زندگی آدم عوض میشه …
.
.
یکی از فانتزیام اینه که اگه این ترم مشروط شدم و بابام گفت چرا ؟ دستشو میگیرم می برم دانشگاه ردیف آخر میشینیم. بعد کلیپسای شصت سانتی این دخترارو نشونش میدم میگم چیزی رو تخته می بینی ؟ تو بودی مشروط نمیشدی ؟ از خدا بترس !
بعد یه سیگار روشن میکنم با بغض و مظلومانه میرم سمت غروب آفتاب و تو افق ناپدید میشم !
.
.
یکی از فانتزیام اینه مامور شهرداری بشم و یه کیف پر از پول پیدا کنم برم تو افق همشو خرج کنم ؛ همش که نباید فانتزی آموزنده باشه !!!
.
.
یکی از فانتزیام اینه که با یه دختر فقیر دوست بشم بعد دو سه ماه که فهمید عاشقشم بگه که دختر بزرگترین تاجر ایرانه و داشته عشق منو امتحان میکرده ! بعد منم ناراحت شم باهاش کات کنم …
نظرات شما عزیزان:

در سيرك يا در خانه؟!!
خنده ات كه تلخ باشد،
دلت كه خون باشد،
توهم دلقكي...
.gif)
.: Weblog Themes By Pichak :.